( شنبه 86/9/17 :: ساعت 11:18 عصر)
چندسال قبل در سیمنار دوروزه مدیران متوسطه در شهرستان گرگان شب حال یکی از مدیران خوب نبوده اورابه درمانگاه بردند . در آنجا اتفاق جالبی افتاده که بصورت طنز ارایه می گردد. ( ضمنا قصد توهین به مدیران زحمتکش وتلاشکر وایثارگر نیست و اتفاق واقعی بود که چند شاهد دارد ) مدیری سخت بیمار گشت ، تنی چند از همکارانش اورا به درمانگاه رسانندند . طبیب پس از معاینه نسخه ای پیچید ودستور سریع بر تزریق آمپول داد . دارویش تهیه و تحویل پرستار نمودند. مدیر برتخت درمانگاه آماده دریافت دارو بوسیله سرنگ گردید . همکاران در کنارش به انتظار نشستند . پرستار پس از وارد نمودن دارو در سرنگ به سراغ مدیر رفت . پس از اندی پرستار با روی عرق کرده به تعویض سوزن سرنگ مشغول گردید همکاران ابروبه تعجب انداختند و ازپرستارعلت پرسیدند. و پرستار گفت سوزن برپوست بدن او فرو نمیرود . ناگهان مدیر بانک بر آورد که مگر نمی دانید من مدیریم . |
کل یادداشت های این وبلاگ
|
||